فرشته های مامانفرشته های مامان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
یکی شدن من وبابایییکی شدن من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

هدیه های آسمانی

غربالگری مرحله دوم

غربالگری مرحله دوم شنبه سوم بهمن 92 یعنی اول هفته هفده تون وقت غربالگری داشتیم صبح اول براتون از بیمارستان میلاد وقت گرفتم بعدش با باباجوتنون رفتیم آزمایشگاه بعد یه نیم ساعتی من آزمایشمو دادم و باآژانس برگشتیم سرراه بابایی پیاده شد رفت سرکارش جواب آزمایش چهارشنبه آماده میشد که بابایی جوابو گرفت و خداروشکر خوب بود کلی خوشحال شدم و خداروشکر کردیم پنج شنبه همین هفته هم وقت سونودارم دیگه قراره بفهمم شما کوچولوهای نازم چی هستین.... ...
22 اسفند 1392

نگرانی برای طول سرویکس

   نتیجه سونوگرافی و طول سرویکس ده اسفند وقت دکتر داشتم که سونوتونو نشون بدم تو سونو طول سرویکس رو پایین نشون داده بود دکتر گفت تو یکی دوروز آینده سونوی واژینال انجام بدم اگه بازم پایین بود برم واسه سرکلاژ نمیدونید چقد استرس و نگرانی گرفتم همش خدا خدا میکردم همون جا آژانس گرفتم مستقیم اومدم بیمارستان پارسا سونوی واژینال رو انجام دادم اون 29 نشون داد روز بعد رفتم بیمارستان میرزاکوچک خان جواب رو نشون دادم دکتر گفت من به این سونوگرافی مطمئن نیستم خلاصه مارو فرستاد یه جای دیگه اونجا هم شلوغ فرداشم که تعطیل بود افتاد پس فردا وای....... تا پس فردا با این نگرانی چه کنم..... سه شنبه 13 اسفند صبح ساعت شش و نیم بابایی رفت وق...
22 اسفند 1392

سرماخوردگی

وای بازم سرماخوردگی یه دو سه روزیه دوباره سرما خوردم دخترای قشنگم  سردرد دارم بینی هامم که نگو دیوونم کرده صدامم که بدجور گرفته هی بخور میدم وشلغم میخورم تا زودتر خوب شم بابا جونتونم یه سوپ شلغم واسم گذاشت این روزای بارداری بابای عزیزتون خیلی زحمت مارو میکشه من که اصلا کار نمیکنم همش بابایی کارارو میکنه خدا سایه شو بالا سرمون 120 سال حفظ کنه  البته امروز یعنی 20 اسفند حالم بهتره این دو هفته ای هم گذشت امتحان قرآن و احکام داشتم که قرآن رو قبول شدم احکام هم خوب دادم هفته دیگه هم تجوید دارم برای 26هم بلیط گرفتیم که با قطار بریم پیش مامان جون و بقیه واسه عیدنوروز انشالله... ...
22 اسفند 1392

هفته نهم بارداری

این هفته کمی سخت گذشت سرما خورده بودم خیلی سردرد شدم چون شبها آقا آشپزی میکنه برای اینکه بوی غذا اذیتم میکنه پنجره هارو باز میکنم  سرمارو خوردم شانسم تعطیلی آخرماه صفر بود شوهرم خونه بود منو بست به بخور و حسابی خوبم کرد.                                                                       ...
2 اسفند 1392

هفته هشتم بارداری

به شکرخدا وانشالله به زودی صاحب فرزند داریم میشیم الان به حساب سونوگرافی تو هفته هشت بارداری هستم که تصمیم گرفتم این وبلاگ رو درست کنم این هفته سونوگرافی که رفتم خیلی منتظر شدم تا نوبتم شد منم که کمردرد دارم خیلی خسته شدم خلاصه روی تخت که دراز کشیده بودم دکتر که صفحه رو داشت نگاه میکرد یهو بهم گفت که خانم دوقلو داری وای چه لحظه ای بود فقط میخندیدم خیلی خوشحال شده بودم ساکت بودم وهمش میخندیدم همون بیمارستان بودم که زندایی بچه ها بهم زنگ زد منم که حالمو بپرسه منم که خیلی خوشحال بودم و ذوق داشتم بهش گفتم و شد اولین نفری که فهمید دوقلو دارم بعدم زنگ زدم به آقامون و بهش گفتم اونم زد زیر خنده و گفت همونی که میخواستی شد آخه دوتاییمون خیلی دو...
2 اسفند 1392
1